so:text
|
لیدیا آرام آرام کلمات را خواند:کدام مادر است که دوست نداشته باشد همراه دختر کوچکش آشپزی کند؟ و زیر آن: و کدام دختر کوچولوست که دوست نداشته باشد همراه مادرش آشپزی کند؟ سرتاسر صفحه پربود از تپههای کوچک متورم، انگار کتاب زیر باران بوده باشد و لیدیا مثل اینکه بخواهد خط بریل بخواند با نوک انگشتانش آنها را لمس کرد، لیدیا نمیدانست آنها چی هستند تا اینکه قطره اشکی روی کاغذ افتاد. وقتی آن را پاک کرد، جایش را تپه کوچکی گرفت. بعد یک تپه دیگر، بعد یکی دیگر. حتماً مادرش هم روی این صفحه گریه کرده است. (fa) |