so:text
|
خواننده کتاب را میآفریند. چند سال پیش این مطلب را هنگام خواندن رمانی به وضوح دیدم. فکر کنم کتابی از جین آستن را میخواندم - نویسندهای که خیلی دوستش دارم و به نظرم او یکی از بهترین هاست - همانطور که میخواندم متوجه شدم که اصلاً متوجه مکان وقوع حوادث نیستم. همهٔ صحنهها و مکالمات را مجسم میکردم، انگار همهٔ فصلهای کتاب در خانهای که در آن بزرگ شده بودم رخ داده بود؛ خانهٔ پدری ام؛ و همهٔ شخصیتها از آن جا آمده بودند؛ و به این ترتیب دربارهاش فکر کردم: خب، عجیب است که چطور یک کتاب را به خود ربط میدهی، یعنی مگر جین آستن از نیوجرسی چه میدانست؟ و با این همه، دیگر آن کتاب اثر خود من بود، این شخصیتها وارد زندگی ام شده بودند. نه این که به انگلستان قرن هجدهم رجعت کرده باشم، کلبه جین آستن را با خودم به قرن بیستم آورده بودم. (fa) |