qkg:contextText
|
مادر بچه: آدم یه گنجه، یه جواهر که باید مراقبش بود. معرکهست که شاهد رشد و پیشرفتش مثل یه گل یا درخت باشی، من دنبال این نیستم که یه آدم عالیرتبه تربیت کنم، نه. میدونید، خیلی هم دیوونه نیستم. من میخوام که اون بتونه خودش باشه. یه روز میخواستم که بهاندازهٔ کافی قوی بشه و بتونه مستقل از دیگران باشه. بتونه راهش رو انتخاب کنه، همین. میخواستم که برای زندگی کردن به نگاه دیگران نیاز نداشته باشه. امروزه خیلی به نگاه و نظرات دیگران وابستهایم. واسه همینه که از موقع تولدش تا حالا، سعی میکنم عقاید و نظرات خودم رو نگم و بهش اجازه بدم خودش فکر کنه و زیر بار تأثیر من له نشه. (fa) |