so:text
|
فضای رم، طوری است که اگر بخواهم میتوانم نقاشی کنم. نگرانیهای روحی و جو نامساعد تهران در اینجا وجود ندارد. آسایش و آرامش هست. من هستم و این خرک و تابلو نقاشی. جو، مساعد است. جو تهران به گونه ای است که اجازه نمیدهد کار کنم. دستم به کارکردن نمیرود. همیشه در حالت تنش هستم. دل مشغولیهای مردم، رفت و آمد، ترافیک، بوی گازوییل و تنهایی و بیهودگی، دوروییها و دروغگوییها حتی از نزدیکترین دوستان، همه اینها باعث میشود که احساس آسودگی نکنم. این جو نامساعد نمیگذارد. از اینها بدتر اینکه وقتی پای صحبت هنرجویان و دانشجویان جوان مینشینم بیشتر از همه غصه ام میگیرد که اینها با چه عشق و علاقه ای آمدهاند چیز یاد بگیرند؛ ولی کسانی که میخواهند به آنها یاد بدهند، ه را از ب تشخیص نمیدهند و اسم معلم و استاد را روی خودشان گذاشتهاند. (fa) |