so:text
|
این قویترین اعتراضی است که به طرزِ زندگیِ مردی مجرّد میشود: در تنهایی غذا میخورد. به تنهایی غذا خوردن آدم را زمخت و خشن میکند. آنان که به اینجور زندگی عادت کردهاند، اگر میخواهند ضربه نبینند، باید مانند اسپارتیها زندگی کنند. دِیرنشینان از این خبر داشتهاند که تنها به غذای ساده و مختصر قناعت میکردهاند. زیرا فقط در جمع غذا خوردن است که حقِ مطلب ادا میشود: اگر بناست غذا فایده یی داشته باشد، باید تقسیم و توزیع شود: مهم نیست با چه کسی: قدیم، یک گدای سرِ میز، سفره را غنی میکرد. تنها چیزی که مهم است تقسیم کردن و بخشیدن است، و نه بهانه برای گپ و گفت. شگفتانگیز اینجاست که، از سوی دیگر، بدون غذا خوردن، به پایداریِ دوستی هم خدشه وارد میشود. (fa) |