so:text
|
یک روز من شعر ویلیام شکسپیر در قفسه کتابخانه پیدا کرد. من ساعتها سخت مطالعه کرد. حتی ناهار نخورد. بیشتر از چهل بار کلمات جدید را در فرهنگ جستجو کرد. بعد از دیدن شعرهای شکسپیر، من خواهد توانست به شهر خود در چین بازگشت و به همه در مورد شکسپیر آموزش داد. حتی پدر من دانست که شکسپیر آدم مهمی بود، چون در کلاسهای شبانه دولتی محلی ما همیشه گفت شکسپیر معروفترین فرد بریتانیا بود. اما چیزی که هست این که حتی شکسپیر انگلیسی بد نوشت. مثلاً او گفت: " کجا بروی تو؟ " اگر من این جور صحبت کرد که خانم مارگرت از من اشکال گرفت… اگر شکسپیر این جور نوشتن کرد، پس انگلیسی من دیگر خیلی بد نبود. (fa) |