so:text
|
روزنامهها اغلب دربارهٔ دینی که نسبت به اجتماع داریم صحبت میکردند. به عقیدهٔ آنها مجرم یا خلافکار باید این دین را بپردازد؛ ولی صحبت از این موضوع تخیل را برنمیانگیزاند. نه، آنچه برای من ارزش داشت، امکان فرار بود، جهشی به خارج از آیین ظالمانه بود، فرار دیوانهواری بود که تمام شانسهای امیدواری را ارزانی میداشت. طبیعتاً این امیدواری میتوانست این هم باشد که در گوشهٔ کوچهای، درست در حال دو، انسان با شلیک گلولهای از پا درآید. اما، بعد از نگریستن به جوانب امر، هیچ چیز به من اجازهٔ این تفنن را نمیداد. همه چیز مرا از چنین تفننی بازمیداشت؛ و دوباره من بودم و این دستگاه خودکار. (fa) |