so:text
|
یک بار این سؤال را در یکی از مطالبم نوشتم: اگر یکی از موسیقیدانان بزرگ نوایی زیبا بسازد، امّا کسی آن را نشنود… آیا واقعاً میتوان او را موسیقیدان بزرگی دانست؟ این بحث معرفتشناختی کهنی است که درواقع از معمای درخت و جنگل۳ نیز قدیمیتر است. آن داستان برندهٔ جایزهٔ پولیتزر شد. آیا در این متن واژهٔ معرفتشناختی را بهدرستی استفاده کردم؟ شاید بله و شاید هم نه. تکرار میکنم، واقعاً معنای این واژه را نمیدانم. تا امروز این موضوع را همچون رازی شرمآور نزد خود نگاه داشتهام و آن را شکلی از تخلّف روزنامهنگارانه میدانم. مثل این است که یک جراحْ قلبِ غاز را به انسان پیوند بزند؛ آنهم فقط به این خاطر که قلب غاز را جایی کنار گذاشته بوده و این کار به نظرش جالب میآمده است. قلب را پیوند زده و منتظر میماند تا ببیند کسی متوجّه میشود یا نه. با نوشتن این ستون خودم را سبک میکنم و این موضوع را با شما در میان میگذارم. امّا هرچهبیشتر به این موضوع فکر کردم و هرچهبیشتر کتابها را زیرورو کردم، اطمینانم از اینکه گناهم چندان هم سنگین نیست، بیشتر شد. (fa) |