so:text
|
وقتی که خداوند ملائکه را نزد لوط فرستاد و نزد ابراهیم و گفتند که ما آمدهایم که عذاب بر قوم لوت و بر جامعه لوت نازل کنیم ابراهیم فوقالعاده پریشان شد و با خداوند مشغول مجادله شد. تعبیری که در قرآن است همین است. «یجادلنا فی قوم لوط»، اصلاً اعتراض کرد یک اعتراض جدال آمیز. اینکه انسان با خداوند احتجاج و جدال بکند و به او اعتراض بکند و از او شکایت بکند اینها کاملاً به رسمیت شناخته شدهاست. در منطق دینی آن هم نه افراد لاابالی و متفرقه بلکه عارفان، عاشقان و محبان خداوند، اینها حق داشتند و عمل میکردند. جدال میکردند و اعتراض میکردند و شکایت میکردند. آنچه که ما شنیدهایم و آنچه که تا کنون در ذهن ما نقش بستهاست این است که در مقابل خداوند دهانها باید بسته باشد. کسی در دلش هم نباید تصور اعتراض بکند. چه جای اینکه به زبان بیاورد و چه جای اینکه جدی بگیرد؛ ولی اصلاً این طور نیست؛ و این همان نقطه آغازین است برای باز کردن یک افق تازه که انسان محق است. نه در مقابل آدمیان دیگر و نه در مقابل جامعه انسانی بلکه در مقابل خدائی که او را آفریدهاست. این عقل و اختیار که خداوند به انسان دادهاست معنای بسیاری دارد. معنای آن این است که این اختیار تا هر جائی که برود میتواند برود. عقل تا هر جا که میرود میتواند برود. (fa) |