so:text
|
نمیخواهم مثل یک ابله بمیرم و از آن جا که روزی از روزها چارهای جز مردن نخواهم داشت، میخواهم بیش از هرچیز تا آنجا که میتوانم سعی کنم به خوبی ترتیب این یکچیز قطعی و لاعلاج را بدهم و بهخصوص میخواهم شیوهٔ مردنم را طوری درست تنظیم کنم، چون شیوهٔ مردن آدم چندان قطعی و لاعلاج نیست. پس باید به فکر شیوهٔ مردن خود بود و بدینمنظور باید به فکر شیوهٔ زیستن بود، زیرا اگر چه این خود به محض این که تمام شود یا جای خود را به دیگری بدهد دیگر هیچچیز نیست، اما در پایان تنها چیزی است که تعیین میکند که فرد به مرگ یک ابله مردهاست یا یک مرگ کاملاً قابل قبول. (fa) |