so:text
|
ترجمه کار خستهکنندهای است. ابتدا اثر را میخوانم و بعد ترجمه میکنم. بعد از آن یک بار پس از ترجمه و بار دیگر پس از حروفچینی، باید کار را بازخوانی کرد؛ به طوری که در مجموع هر کتاب را هفت - هشت بار میخوانی، بعد از همهٔ اینها، تازه اثر به ادارهٔ مربوطه میرود، شل و پلش میکنند و حال آدم گرفته میشود. همهٔ اینها باعث دلسردی و خستگی میشود… با این همه آزار، آدم به این فکر میکند که به این کار بیهوده پایان بدهد… امیدوارم مسائل بیرونی حل شوند؛ یعنی کسانی که مسؤولاند، آنقدر بلندنظری داشته باشند که در کار ما اشکالتراشی نکنند. (fa) |