so:text
|
در نوروز سال سوم کیچو در منطقهای در کره به نام یولیسان، وقتی ارتش امپراطوری مینگ، با صدها هزار نفر پدیدار شد، سربازان ژاپنی با تعجب و با نفسهایی که در سینه حبس شده بود، به دریای سربازان دشمن مینگریستند. امیر نائوشیگه گفت، «خب، خب. مردان زیادی روبهروی ما هستند. دارم فکر میکنم، چند صد هزار نفر هستند؟» جینمون پاسخ داد، «در ژاپن برای چیزی که بیشمار است، میگوییم به اندازهٔ پشمهای یک گوسالهٔ سه ساله. این جمعیت حتماً به اندازهٔ پشمهای یک گوسالهٔ سه ساله است.» میگویند همگی به خنده افتادند و روحیهٔ خود را بازیافتند. بعدها امیر کاتسوشیگه در کوهستان شیروئیشی، این ماجرا را برای ناکانو ماتابئی تعریف کرده و گفت: «به غیر از پدرت که اینطور سخن میگفت، هیچکس نبود که بتواند حتی یک کلمه مثل او بگوید. (fa) |