so:text
|
نیاز به فضای آزاد برای ایجاد یک نظام زندگی واقعی و برای یک شیوهٔ زندگی گسترده، افزایش مییابد. سپس برعکس، علایق تعمیم یافته به طرف مرکز علایق اجتماعی حرکت خواهد کرد و همینطور به طرف مرکز تجربی هر فرد. چنین علایقی شامل اموری از قبیل مثلاً حقوق مدنی گوناگون، تمایل بنیادی به جمع ثروت و تضمین اشتغال میشود. این گسترش، به یک نظام سعادت همگانی میانجامد و هدفش این است که نه فقط هر نیاز بی واسطه، بلکه هر نیاز قابل تصوری که در یک شرایط بحرانی ممکن است مطرح باشد، تا آنجا که بتوان آن را با تعبیرات عمومی بیان کرده و به یک تقاضای شخصی مبدل شود، به کمک وسایلی در مقیاس بزرگ جوامع صنعتی، برآورده گردد. وقتی این فرایندها برقرار شد، آنگاه نوبت این است که فرد فقط چنین نیازهایی را چنان احساس کند که گویی شانس آن را دارد که به طور جامع آنها را برآورده سازد و یا که توسط قانون، تأمین آنها تضمین شده است و بنابراین در خدمت نفع عمومی قرار دارند. در این شیوه، فرد از درون، اجتماعی شده است و در موقعیتهای سازمانی بزرگ جذب شده است. فرد در این جریان فقط آن مقدار از امیال شخصی خود را از دست خواهد داد که جامعه از او پذیرفته است، چنانکه گویی تو را با هم در یک ظرف مشترک ریختهاند. (fa) |