so:text
|
تا حالا نزدیک کندوها نرفته بودم، بنابراین آگوست درسهایی را به من آموزش داد که از آنها به «آداب معاشرت با زنبورها» تعبیر میکرد. او به من گفت که دنیا هم شبیه یک محوطه بزرگ زنبورداری است و قوانین یکسانی در هر دو حاکم است: نترس؛ چون زنبوری که جانش برایش عزیز است، نمیخواهد تو را نیش بزند؛ با این وجود، احمق نباش، لباس آستین بلند و شلوار بپوش. زنبورها را نکش، حتی فکرش را هم نکن. اگر عصبانی هستی، سوت بزن. عصبانیت تحریک کننده است، در حالی که سوت زدن، خشم زنبور را فرومینشاند. طوری عمل کن که انگار می دانی چه میکنی، هر چند ندانی. از همه مهم تر، به زنبورها عشق بورز. هر موجود کوچکی میخواهد دوست داشته شود. (fa) |