so:text
|
جوانی تمامی حالاتی است که عمری آنها را در شعرها و مقالاتم ستودهام: شوروهیجان، عصیان، آزادگی، رؤیاپردازی، حتی لاابالیگری. آناتی ست که آن را زیستهام در عشق، در مرگ و مبارزه و خنده و اشک. جوانها جسم جهاناند، عضلات پرتوان آن، دست اقتدار و پای حرکت و چشم بیدار و مغز جستوجوگر زمان و بیشتر از همه قلبی که از عشق آسمان را به زیر میکشد، امیدوارانه به زیروزبرکردن جهان میاندیشد و به هنگام نومیدی در اشک و اندوه غرقه میگردد، میایستد به بویهای، میافتد؛ اما از پویه نمیافتد. دیدهای که دنیا را ساختهاند و در ویرانکردنشان هم نوعی ساختن را ببین! جوانی اوج طراوت زندگی است. (fa) |