so:text
|
گوبینو در دروهٔ قاجار که ناچار به سفر زمینی از اروپا به ایران بود و در مسیر خود از کشورهای عربی نیز عبور کرد؛ گفته است: «تنها جایی که احساس میکردم با من به عنوان یک انسان و دوست رفتار میکنند ایران بود. باقی سوء استفاده گرانی بودند که من را به عنوان مسافری از کشوری پیشرفته میدیدند تا به مقاصد خود دست یابند.» این یک روحیهٔ طبیعی و خود جوش بوده است. روحیهای نبوده که توسط حکومت و رسانهها دستکاری شده و حالت ساختگی به خود بگیرد. روحیهای که خواهان شکستن پوستهٔ خود و حرکت به سمت جهان خارج و تعامل با آن است. به نظر من هر کشوری بر اساس برنامهٔ خاصی بقا دارد. بقای چینیها این است که در لاک خود فروروند. به عنوان نمونه خط چینیها شامل الفبای تصویری است. این خط قدیمی و مشکل و غیرقابل استفاده در زبان امروزی است اما چینیها خط خود را حفظ کردند. ایرانیان هیچگاه خط ملی نداشتند و همیشه خطهایی که از زمان کهن در ایران رواج داشته، از خط میخی و آرامی و پهلوی تا خط اوستایی هیچیک بومی ایران نبوده و همه از مرز و بوم بیگانه و از کشورهای همسایه به این سرزمین رسیده است. خود واژهٔ دبیری که به معنای نوشته و خط است از لغتهای عاریتی زبانهای ایران باستان میباشد: از زبان بابلی به فرس هخامنشی درآمده و از آن زبان به پهلوی رسیده و از پهلوی در فارسی به یادگار مانده است. در همین امپراطوری هخامنشی بود که برای نخستین بار بیشتر زبانها و خطوط اقوام گوناگون با یکدیگر ارتباط برقرار کردند و امکانات مساعدی برای تبادل و داد و ستدهای زبانی میان اقوام فراهم شد. این شواهد نشان میدهد که اقوام ایرانی با آن که زبانهای ویژهٔ خود را داشتند و آن را از دست ندادند ولی همیشه این واقع بینی را نیز داشتند که زبانی را به عنوان زبان رسمی و اداری و ادبی اشان بپذیرند که از زبان بومی آنها تحول پذیرتر و پیچیدهتر بود و استعداد بیشتری برای برقراری ارتباط در سطح جهانی داشت. (fa) |