Mention337096
Download triplesrdf:type | qkg:Mention |
so:text | یک بار دیدم که در کافه لالهزار یک نان گوشتی را که به زبان روسی بولکی میگفتند، به این قصد که لای آن شیرینی است، گاز زد و ناگهان چشمهایش سرخ شد، عرق به پیشانیاش نشست و داشت قی میکرد که دستمالی از جیبش بیرون آورد و لقمه نجویده را در آن تف کرد. (fa) |
so:isPartOf | https://fa.wikiquote.org/wiki/%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82_%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D8%AA |
so:description | دربارهٔ هدایت (fa) |
qkg:hasContext | qkg:Context165792 |
Property | Object |
---|
Triples where Mention337096 is the object (without rdf:type)
qkg:Quotation318428 | qkg:hasMention |
Subject | Property |
---|