so:text
|
این خوشبختی نصیب من است که پس از هزاران سال گمراهی و آشفتگی، راهی یافته باشم که به سوی «یک آری» و به سوی «یک نه» رهنمون باشد. «نه» میآموزم نسبت به هر چه که ناتوان کند، نسبت به آنچه از پای درآورد. «آری» میآموزم نسبت به هر چه نیرومند کند و نیرو افزاید، حس برتری و نیرومندی به کرسی نشاند و از آن همه جانبداری کند. کسی که تاکنون نه این را آموخت و نه آن را. فضیلت آموختند و از خود بیخودی، همدردی آموختند و خود نفی زندگی. اینها همه ارزشهای ازپایدرآمدگان و بیرمقان است. اندیشههای دور و دراز دربارهٔ فیزیولوژی ازپادرآمدگی و بیرمقی، به این پرسش مرا مجبور ساخت که تا چه اندازه قول و حکم بیرمقان در جهان ارزشها شنیدنی بوده و نافذ گشتهاست. حاصل من آنچنان شگفت بود که ممکن است باشد، خود برای همچون منی که در چه بسیار جهانهای بیگانه که گویی در خانه خویش بودم: همهٔ قضاوتهای ارزشی، همهٔ آنهایی که بر سر جهان آدمی فرمان راندهاند، دست کم بر سر بشریتی که رام گشتهاست، همه را به مصدر قضاوت ازپایدرآمدگان و بیرمقان قابل تحویل یافتم. تمایلات بنیان کن را از زیر نامهای مقدسی به درآوردم، آنچه را ناتوان میکند و ناتوانی میآموزد و آنچه را ناتوانی بهسان بیماری واگیر به همه جا میگسترد، خدا نامیدند… من یافتم که «انسان نیک» نوعی از صور پایداری و اثبات انحطاط است. آن فضیلت را که شوپنهاور نیز میآموخت که برترین فضایل و یگانه فضیلت و پایهٔ همهٔ فضایل است: یعنی همان همدردی را نیز خطرناکتر از هر سیئهٔ دیگر یافتم. انتخاب نوع را از میان بردن و به عمد و خواسته خط بطلان بر پاکیزه ساختن و تطهیر از آنچه مردهاست کشیدن –همین را تاکنون فضیلت به معنای کامل آن نامیدند… انسان باید به تقدیر و سرنوشت حرمت گذارد، به همان تقدیر که به ناتوان گوید: «نیست شو و از میان رو!» آن را خدا نامیدند تا در برابر تقدیر پایداری کنند، تا بشریت را گندیده و تباه سازند… آری نام خدا را نباید بیجهت برد… نژاد، تباه و فاسد گشتهاست – نه به واسطه گناهانش بلکه به واسطه نادانیش: پوسیده و فاسد گشتهاست، زیرا ازپایدرآمدگان را بهسان ازپادرآمدگی نگرفتند و نفهمیدند: اشتباهات و وظایفالاعضایی علت همه بلّیات است… فضیلت، اشتباه بزرگ ماست. مسئله: ازپادرآمدگان را چه رسد که قانونگذار ارزش باشند؟ به صورت دیگر پرسیم: چگونه آنانی بر سر قدرت آمدند که آخر از همهاند و پستتر از همه؟ چه شد که غریزهٔ این جانور آدمنام بر سر ایستاد؟ (fa) |