so:text
|
درختِ تناورِ شعرِ فارسی امروز دو شاخه بزرگ دارد؛ یکی شعر کلاسیک که وزن عروضی، قافیه و برابری مصرعها را دارد و بر مبنای اصول سنتی شعر است که هنرمندان شاخصی چون ملک الشعرای بهار، شهریار، سایه، سیمین بهبهانی، محمدعلی بهمنی و ... در این گروه جای دارند. اما شاخه دیگر شعر نو است. جهان پیوسته رو به تکامل دارد و انسان موجودی گزینش گراست و بر مبنای اراده کمال طلبانه خود انتخابهایی در راستای کشف افقهای تازه میکند. بنابراین شعر فارسی به همتِ نیما یوشیج از فضاهای بسته پیش از مشروطه رها شد و «افسانه»ی او نخستین قدمی بود که او برداشت. وزن در شعر نیمایی به این صورت است که شعر وزن دارد اما نه ضرورتا وزن عروضی. قافیه نیز دارد اما نه در جاهای مشخصی که صرفا در پایان ابیات حرفی یا کلمهای تکرار شود و از همه مهم تر اینکه شرط تساوی مصاریع نیز در وزن نیمایی وجود ندارد. این شکل و فرم تا جایی پیش رفت و در ادامه احمد شاملو شعر سپید را وارد شعر نوی فارسی کرد که اساسا وزن را برای سرودنِ شعر ارزنده ضروری و از عناصر اصلی آن نمیدانست. اما نکته جالب این که امروز شعر فارسی از شاملو نیز عبور کرده است، و امروز با شعر پسا شاملو رو به رو هستیم و شاید مجموعه شعر «تنهاتر از هیچ» در زمزه همین گروه قرار گیرد. (fa) |