so:text
|
مثل بزها و گرگها، بزها گرد هم جمع گشتند و به تبار گرگها پیغام دادند و گفتند که چرا بین ما قهری آشتی ناپذیر باشد و نه صلح؟ گرگها جمع شدند و با شادی بزرگ به شادمانی پرداختند، نامه ای به تبار بزها فرستادند و نیز هدایای بسیار و به بزها نوشتند. «توصیه نیک شما را شنیدیم و خداوند را سپاس گوییم، زیرا برای ما مایه مسرت و آرامش است. همچنین به آگاهی شما دانایان میرسانیم که چوپان وسگها دلیل و سرآغاز قهر و دعوای ما میباشند و اگر آنها را از میانه بردارید به زودی صلح برقرار خواهد شد». وقتی بزها این را شنیدند تأیید کردند و گفتند: «گرگها حق دارند که ما را میکشند، زیرا سگها و چوپان آنها را آزار میدهند». پس سگها و چوپان را از خود راندند و سوگند خوردند که تا صد سال با محبت مستحکم بمانند. سپس بزها در کوهها و دشتها پخش گشتند و شروع به شادی و خوشحالی و بازی نمودند، چون در مراتع مرغوب چرا میکردند، علفهای خوش طعم میخوردند، آب سرد مینوشیدند، سرخوش بودند و به هر سو میدویدند و شکرمی کردند که به دوران خوب رسیدهاند؛ و گرگها صد روز تاب آوردند، بعد از آن جمع شدند و دسته دسته به جان بزها ریختند و آنها را خوردند. (fa) |