so:text
|
از سرعتی که در حرکتِ قطار بود احساسِ آرامشِ راحتکنندهای کردم نمیدانم این موضوع برای من بهاین شکل وجود دارد یا دیگران هم همینطور هستند، اصلاً دلم نمیخواست که این سرعتِ لحظهای متوقف شود، دلم میخواست همینطور پیش بروم، بههمین ترتیب پیش رفتن… تا بکجا؟ اما فقط برای من مسئلهٔ سرعت مطرح بود. مثلِ اینکه در عینِ حال، فرصتِ اندیشیدن بمقصد از انسان گرفته میشود. مثل این است که این سرعت جوابی بهخفقان و خاموشی من میدهد و برای من تسکینی است. وقتی با سرعت پیش میروم نمیتوانم بهچیزی بیاندیشم و همین را دوست دارم، حس میکنم که بار مسئولیّتِ سنگینی از روی دوشم برداشته میشود. خودم را رها میکنم در آن جریانی که مرا با شتاب به پیش میبرد و این طی کردن راه، حالتِ نفس تازه کردن را برای من دارد. (fa) |