so:text
|
بیش از پانصد نفر به آگهی شغل دستیارکارگردان جواب داده بودند. ظاهراًدوسوم داوطلبان براساس مقالههای شان رد شده بودند، ولی بیش از ۱۳۰ نفر برای دوردوم در حیاط جمع شده بودند. میدانستم که از میان همه اینها فقط پنج نفر عملاً استخدام میشوند. دیگر میل نداشتم امتحان دوم را بگذرانم. اولین قسمت امتحانها فیلمنامهنویسی بود. به گروههایی تقسیم میشدیم وموضوعی برای نوشتن به ما داده میشد. کمی پس از یک ماه نامه دیگری دربارهٔ یک امتحان سوم پی.سی. ال دریافت کردم. این آخرین امتحان بود. با این حال، یک هفته بعد شغل را به من پیشنهاد دادند. بااین که فکر میکردم۵ نفر استخدام میشوند، روز ملحق شدنم به کمپانی خودرا میان ۲۰ نفر تازه استخدام شده دیدم. فکر کردم خیلی عجیب است. تا این که گفتند امتحاناتی در روزهای دیگری برای استخدام پنج نفر دستیار فیلمبردار، ۵ نفر دستیار صدا، ۵ نفر دستیار اداری همراه با ۵ نفر دستیار کارگردان گرفته شده است. با این وظایفی که به عنوان دستیار کارگردان تازه به من داده شد، تصمیم گرفتم کاررا ترک کنم. پدرم گفته بود به هرچه دست میزنم به تجربه اش میارزد. (fa) |