so:text
|
باید این نکته را در نظر داشت که دولت اسلامی در خطوط و عناوین کلی خود، ویژگی قومی یا نژادی ندارد که باعث شود در فلان منطقه یا دولت اسلامی، وِیژگی قومی و ملی رنگ غالب به خود بگیرد. زیرا از لحاظ قانون گذاری، اکثریت در برابر اقلیت از امتیاز خاصی برخوردار نیست که این موضوع نیز قابلیت طرح پیدا نماید. در دولت اسلامی برای عربها قانونی متفاوت از فارسها و کردها و ترکها وجود ندارد بلکه قانونی یکنواخت برای همه وجود دارد: «وجعلناکم شعوباً وقبائل لتعارفوا إن أکرمکم عند الله أتقاکم» . بنابراین عرب بر حجم و سفید بر سیاه برتری ندارد مگر به واسطه تقوا... از این رو در چارچوب دولت اسلامی، خود مختاری و استقلال طلبی معنا ندارد. زیرا قوانین اسلامی بدون در نظر داشت مسائل قومی، همه مردم را در بر میگیرد. اما این مانع از آن نمیشود که امکانات و تسهیلات فرهنگی برای اقلیتهای ساکن در یک کشور فراهم شود که در کنار وابستگیهای عام اسلامی و زبان رسمی کشور اسلامی، به یادگیری زبان، تاریخ، فرهنگ خود نیز بپردازند و ویژگیهای خاص خود را نیز حفظ کنند. زیرا اسلام ویژگیهای ملی و نژادی را از بین نمیبرد، همان گونه که تنوع جغرافیایی و خانوادگی و ملی را به عنوان عناصر برجسته جامعه انسانی نیز انکار نمیکند. زیرا این کار به مانند این است که بخواهیم ویژگیهای فردی انسان را نیز از بین ببریم. زیرا آنها به منزله تبلور ویژگیهای درونی و بیرونی جامعه انسانی هستند. ما میتوانیم با استفاده از صحبتی که در آیه پیشین دربارهٔ «ملتها» و «قبیلهها» شده است، تأکید بر این خصوصیتها و ویژگیها را نیز الهام بگیریم. زیرا «ملتها» و «قبیلهها» نشان دهنده تنوع انسانی میباشند. وقتی که صحبت از اولوا الارحام و سایر عناوین محدود یا وسیع است یا از بنی اسرائیل و اهل بیت، سخن به میان میآید، نیز همین مفهوم را میتوان دریافت. زیرا تأکید بر این دسته عناوین به معنای به رسمیت شناختن حضور آنها در عرصه واقعیت است. (fa) |