so:text
|
نامیدانه میگویم باید توازنی میان دانشگاه و فضای روشنفکری خارج از دانشگاه ایجاد شود. زمانی در اروپا روشنفکرانی آزاد وجود داشتند که فکر میکردند دانشگاه حقیرتر از آن است که جای آنها باشد. بزرگترینشان سارتر بود. بعد از وقایع مه ۶۸ دانشگاه جا باز کرد که منتقدانش هم در درونش قرار بگیرند، به میشل فوکو میدان داد تا به همان خردی حمله کند که کانت دانشگاه را جای آن میدانست. به بوردیو میدان داد تا کل نظام آموزشی دانشگاهی را به باد شدیدترین انتقادات بگیرد، به نظریهپردازان پسااستعماری میدان داد تا کل نظام جدید غرب را واسازی کنند و منتقدان ژیژک ـکه ضدآکادمی سازشناپذیری استـ او را متهم میسازند بیشتر از ساعات تدریس آنان در دانشگاهها سخنرانی میکند. همه اینها طرحی تحقیقاتی دارند که در تدریس و تحقیق آدابش را رعایت میکنند. آنان فهمیدهاند که در هر نوع رقابتی میان دانشگاه و بیرون دانشگاه، همواره دانشگاه است که میبازد. (fa) |