so:text
|
مردم به مثابه گاوی هستند که به گاوآهن بسته میشوند. گاوها با مردم شخم زن و اسبهای درشگه با درشگه چی تفاوت دارند. رایگیری کار بیهوده است چنان است که مملکت را به اختیار و اراده وزش باد بگذراند. دولت ابر نیست که باد آنها را به هر طرف خواست بکشاند. اگر هرج و مرج معمار ساختمان باشد، جز برج بابل چیزی بنا نخواهد کرد. از این گذشته چه جنایتها که آزادی ادعائی مرتکب میشود! من میخواهم تفریح و وقت گذرانی کنم نه حکومت. من به جای رای دادن میخواهم برقصم. چه مشیتی بالاتر از این که بزرگواری تمام مسئولیتها را بر دوش کشد. واقعاً چقدر باید از چنین شخصیتی که این همه قبول زحمت میکند متشکر بود! بعلاوه او در محیطی بار آمدهاست که میداند چه باید کرد حکومت قبائی است که به قامت وی دوخته شدهاست. آیا عامه مردم از صلح و جنگ، قانونگزاری و وضع مالیات مطلع اند؟ مسلم است که ملت فقط باید مالیات پرداخته و خدمت کند، همین و بس قسمتی از امور مملکتی که به او مربوط است همانا سربازی و تأمین بودجه است. تادیه مالیات و خدمت نظام، آیا این دو کافی نیست؟ چه لزومی دارد که ملت به مسائل دیگری بپردازد او هرم مظام و مالیه است. وه که چه نقش بزرگی! کسانی برای ملت فرمانروائی میکنند. او باید پاداش این عمل را بپردازد. مالیات و خدمت سربازی، این دو پاداشی است که مردم به پرنسها میپردازند. ملت خون و پول خود را میدهد تا او را راهنمایی کنند. شما می گوئید ملت میخواهد خودش خودش را رهبری کند؟ چه اشتباهی! وجود راهنما ضروری است. ملت نادان و کور است. آیا کور احتیاج به سگ راهنما ندارد؟ مردم را به جای سگ، شیری که همان زماندار است رهبری میکند. چه شیر عالیقدری! میپرسید چرا مردم جاهل اند؟ برای آنکه بابد جاهل باشند. جهالت نگهبان تقوی است. هر قدر افق دید محدودتر باشد میل و شهوت کمتر است. جاهل در تاریکی مفیدی به سر میبرد. جائی را نمیبیند و از میل افراطی در امان است. عصمت و تقوی ناشی از جهالت است. هر کس کتاب بخواند فکر میکند، و تفکر، تعقل را به دنبال دارد. عدم تعقل، وظیفه و در عین حال مایه خوشبختی است. این حقایق قابل انکار نیست. (fa) |