so:text
|
اصلاً نمیخواهم جوان شوم. در این سن افقها برایم بازند اما در جوانی اصلاً افقی گشوده نیست. در یک گردابی به سر میبری که نمی دانی چه میشود و به کجا خواهی رسید. به محض این که به سن ما برسید گویی سناریو را یک بار خواندهاید. میدانید آخرش چیست. تکرار دوباره صحنهها حوصله میخواهد. این که جوانی بازگردد و درس بخوانم و آیندهام چه بشود و ….. این که آن ترسها و دلهرهها باز تکرار شوند برایم هولناک است….. در سنین ۵۵–۶۰ دلهرهها و اضطرابها میرود. چرا باید به دوره دلهرهها و اضطرابها بازگشت؟ (fa) |