so:text
|
حالت شعفی که حین خواندن بعضی از کتابها به من دست میدهد دلیل اصلی مطالعه من است. اما معمولاً چنین حسی هر بار و یا حتی در هر دو بار یک بار هم به من دست نمیدهد؛ ولی وقتی چنین حسی داشته باشم واقعاً سر از پا نمیشناسم. موقعی که بچه بودم تقریباً هر کتابی را که میخواندم من را دچار چنین احساس شعفی میکرد. به نظر شما من تجربیات اولیهام را در زمینه مطالعه کتاب را یک کم بیش از حد رمانتیک نکردم؟ خودم که فکر نمیکنم. میتوانم کلی کتاب را نام ببرم که در دوره نوجوانی بارها و بارها خوانده بودم… هر وقت کتابی را میخواندم و عاشقش میشدم دوباره تمام کتابهایی را که قبلاً خوانده بودم و من را دچار این حالت شعف کرده بودند، به خاطر میآورم. حتی میتوانستم جا و مبلی را که موقع خواندن آن کتابها رویش نشسته بودم به خوبی به خاطر بیاورم. (fa) |