so:text
|
کریپکی، برای روشن کردن برداشت خود از مفهوم جهان ممکن به مثالی متوسل میشود. فرض کنیم دو تاس شش وجهی را همزمان میاندازیم. تاس عدد ۶ و تاس عدد ۵ را نشان میدهد. میدانیم مجموع حالات ممکن حاصل از انداختن این دو تاس، ۳۶ حالت است که حالت واقع شده عدد ۶ و تاس عدد ۵ را نشان میدهد) تنها یکی از این ۳۶ حالت ممکن است. حال اگر هر چیز دیگری را، غیر از این دو تاس و وضعیت آنها نادیده بگیریم و از اینکه ممکن بود یکی از این دو تاس یا هر دوی آنها موجود نباشند، صرف نظر کنیم، مثال مورد بحث الگویی برای جهانهای ممکن خواهد بود. ۳۶ حالت ممکن مزبور ۳۶ جهان ممکن اند که تنها یکی از آنها به فعلیت رسیده است. در این مثال، جهان بالفعل وضعیتی است که تاسها فی الواقع پس از پرتاب قرار گرفتهاند. این ۳۶ وضعیت ممکن، که شامل وضعیت فعلیت یافته هم میشوند، همگی هویتهایی انتزاعی اند نه آنکه هویتهای محقَّق فیزیکی و مرکب باشند. در مورد حالت فعلیت یافته نیز، حاصل جمع دو تاس، که یک هویت مشخص فیزیکی و محقَّق است، جهان ممکن بالفعل را تشکیل نمیدهد، بلکه جهان ممکن، آن وضعیت است که فعلیت یافته است . (fa) |