so:text
|
در مناسبت میان تئوری انتقادی اجتماعی و جنبشهای اجتماعی، نزدیکی این دو تا چه اندازه است. در این جا، من تردیدهایی دارم که این مناسبت بسیار فشرده باشد. علت این است که ما با کثرت جنبشهای اجتماعی رو به رو هستیم. در میان آنها برخی را از نقطه نظر هدفهای شان میپسندیم و برخی را نمیپسندیم. ما جنبشهای پوپولیستی داریم، جنبشهای افراطی راست داریم، جنبشهایی در ضدیت با خارجیها و از این قبیل چیزها را داریم. همهٔ اینها در جرگهٔ «جنبشهای اجتماعی» قرار میگیرند. به نظر من، قبل از هر چیز ما باید در چشمانداز خود شکلی از سمت گیری هنجارین در دست داشته باشیم که قادر باشد به ما نشان دهد چه جنبشهای اجتماعی به اصطلاح مترقی و یا تحویل پذیر به جنبشهای ترقی خواهانه بر اصولی منطقی و موجهاند، و به عکس، همین جهت یابی هنجارین بتواند به ما نشان دهد که چه جنبشهایی واپس گرا و یا به معنایی غیر اخلافی اند. از این روست که به نظر من، هر تجزیه و تحلیل انتقادی از جامعه که سوی به مطالعهٔ جنبشهای اجتماعی داشته باشد، بدون تبیین سمت گیریهای هنجارین خود، از همان ابتدای کار ناممکن میگردد. (fa) |