so:text
|
من معتقدم جهانهای ممکنی غیر از جهانی که ما اتفاقاً در آن ساکنیم، وجود دارد. اگر نیازی به استدلال باشد، چنین میتوان استدلال کرد. این مطلب، بی هیچ گفت و گو، درست است که ممکن بود اشیا به نحو دیگری، غیر از آنچه که هستند موجودیت داشته باشند. من، و همچنین شما، معتقدیم که ممکن بود اشیا به انحای بیشماری متفاوت باشند. اما این به چه معناست؟ زبان عادی چنین تفسیری را تجویز میکند: در کنار نحوهای که اشیا بالفعل موجودیت دارند، انحای متعدد دیگری وجود دارند که اشیا میتوانستند به آن نحو موجودیت داشته باشند. این جمله، برحسب ظاهر اولیه خود، یک تسویر وجودی است. این جمله میگوید که هویتهای متعددی وجود دارند که توصیف خاصی دربارهٔ آنها صادق است، یعنی «انحائی که اشیا میتوانستند باشند». من باور دارم که اشیا میتوانستند به انحای بیشماری، متفاوت باشند. من مجازم به تفسیر آنچه که بدان باور دارم، باور داشته باشم. اگر تفسیر ظاهری و روشن آنچه را که بدان باور دارم، در نظر بگیرم، به وجود هویتهایی که میتوان آنها را «انحایی که اشیا میتوانستند موجودیت داشته باشند» نامید، باور دارم. من ترجیح میدهم که آنها را «جهانهای ممکن» بنامم. (fa) |