so:text
|
نوجوانی و جوانی من مصادف با سالهای ۱۳۴۰ به بعد و اوج ادبیات، تئاتر و فیلم درایران بود. از همان سالهای نوجوانی با سازمان کتابهای جیبی فرانکلین آشنا شدم که منتخب آثار نویسندگان و فرهیختگان را چاپ میکرد و در اختیار ما میگذاشت. از همان دوره با آثار فاکنر و همینگوی و نویسندگان روس و دیگر نویسندگان مطرح جهان آشنا شدم. از دیگر نشریات خوشنام آن سالها «کتاب هفته» از انتشارات کیهان سابق بود، به سردبیری شاملو، بهآذین و هشترودی؛ که این نشریه هم سهم زیادی در لذت خواندن آثاری مثل «بیگانهای در دهکده» از مارک تواین و ترجمههای دریا بندری برایم داشت. جدا از اینها آشنایی با آثار نقاشان بزرگ جهان از طریق «کتاب هفته» آن سالها، انتشارات گوتنبرگ با کتابهای خوبی که کیلویی به شهرستانها میفرستاد و لابهلایش کتابهای جنایی و پلیسی هم یافت میشد نیز تأثیرگذار بود. من در چنین فضایی بزرگ شدم و آموختم. بعدتر صفحههای لینگافن و یادگیری زبان انگلیسی به کمک آن و جزوههای انگلیسی «قدم به قدم» و مهمتر از همه اینها مادربزرگ قصهگویی که هر شب داستانهای سندباد و شهرزاد و قصههای محلی را برایمان تعریف میکرد. بعد از گرفتن دیپلم و قبولی در رشته حقوق سیاسی دانشگاه تهران، مقیم تهران شدم و دوران دانشجویی من مصادف شد با رشد عظیم هنر در ایران؛ از تئاتر و سینما تا کتاب و ادبیات. پاتوق ما گالریهای هنری، نظیر تالار قندریز و سینماهای تختجمشید و کسری و تئاتر سنگلج بود. تئاتر ملی به یاری اکبر رادی و غلامحسین ساعدی و بهرام بیضایی پا میگرفت و بازیگرانی مثل کشاورز و شهابی و نصیریان و فرزانه تأییدی تئاتر و بعدها به سینما جلوه دادند. این فضای فرهنگی آن سالها بود. پشتوانههای ادبیاتی مثل انتشارات طرفه و امیرکبیر آن زمان در اختیار ما بود و کتاب را میبلعیدیم. تاریخ و فلسفه و روانشناسی میخواندیم و مطالب را عمقی میآموختیم نه مثل این سالها که بهواسطه وسایل ارتباطی همه در سطح حرکت میکنند. (fa) |