so:text
|
و اکنون برای اولین بار، این رؤیای هزاران سالهٔ بشری، شروع به تحقق یافتن میکند. درشهری کوچک در ساحل دریای فرانسه، انسانهایی از متفاوتترین کشورها و ملتها گردهم آمدهاند؛ دیدار آنها ملاقاتی کرولالگونه نیست، بلکه آنها یکدیگر را درک میکنند، آنها همانند برادران با یکدیگر به صحبت میپردازند، بسان اعضای یک ملت. غالباً اشخاصی از ملل گوناگون گردهم آمده و به درک یکدیگر نایل میآیند ولی چه تفاوت فاحشی است بین تفاهم متقابل ایشان و ما. در آنجا، تنها بخش بسیار کوچکی از گردهمآمدگان که امکان تخصیص مقدار بسیار زیادی وقت و مقدار بسیار زیادی پول برای فراگیریِ زبانهای بیگانه داشتهاند به تفاهم متقابل دست مییابند، و دیگران همگی تنها با تن خود و جسماً در اینگونه گردهماییها شرکت میجویند، نه با سر خویش و روحاً؛ ولی در همایش ما، تمامیِ شرکتکنندگان قادر به برقراریِ تفاهم متقابل هستند، هر کسی که مایل به درک ما باشد، بهسادگی میتواند ما را درک کند و نه فقر و نه ضیق وقت، گوشهای کسی را به روی سخنان ما نمیبندد. در آنجا، تفاهم متقابل با راهی غیرطبیعی، مزاحمتزا و غیرعادلانه قابلحصول است، چراکه در آنجا عضو یک ملت، در برابر عضوی از ملتی دیگر که زبان او را باید صحبت کند، تحقیر میشود و از زبان خود شرم دارد، به لکنت میافتد و سرخ میگردد، و خود را در مقابل مخاطبش ناراحت احساس میکند، در حالی که مخاطب او، خویشتن را قوی و مغرور احساس میکند؛ در همایش ما، ملل قوی و ضعیف، ممتاز و غیرممتاز وجود ندارد، هیچکس تحقیر نمیشود، هیچکس خود را ناراحت نمییابد، ما همگی بر بنیادی بیطرف برایستادهایم، ما همگی دارای حقوقی کاملاً برابر هستیم؛ ما همگی خود را بسان اعضای یک ملت، همانند اعضای یک خانواده احساس میکنیم و برای اولین بار در تاریخ بشریت، ما اعضای متفاوتترین مردم جهان، در کنار یکدیگر ایستادهایم، نه مانند بیگانگان، نه مثل رقبا، بل بسان برادرانی که بدون تحمیل زبان خود بر یکدیگر، به درک متقابل همدیگر نایل آمده، و بهخاطر ظلمتی که آنان را تقسیم کرده باشد، سوءظنی به همدیگر ندارند، متقابلاً به یکدیگر عشق میورزند، و دستهای همدیگر را میفشارند، نه منافقانه، مثل عضوی از ملتی دیگر، دست عضوی از ملت دیگری را، که صمیمانه همانند انسانی، دست انسانی دیگر را. (fa) |