so:text
|
در روزهایی که ناپلون در جزیرهٔ سنت هلن به سر میبرد ، دولت انگلیس با وی و خدمهاش مانند اسیر رفتار میکردند و امکانات رفاهی در اختیار آنها قرار نمیدادند. این موضوع ناپلون را خیلی ناراحت میکرد و مرتب به حاکم جزیره گوش زد میکرد که من اسیر نیستم و امپراتور هستم ولی بازهم تاثیری نداشت ! در جلسهای که ناپلون با حاکم جزیره داشت در این مورد ، او باز هم نتوانست حاکم را متقائد کند تا امکانات رفاهی آنها را فراهم کند . وی خطاب به حاکم و افرادش میگوید: «من همیشه امپراتورم و در آینده وقتی نام لرد باتهورد ، رئیس الوزرای شما را فراموش کردند و نامهای دیگر که امروز جلوه میکند ازبین رفت ، در قرنهای آینده من هنوز امپراتور خواهم بود ! وجسم من در اختیار شماست ولی روح من آزاد است و تا پایان زندگی همان همّت و فعالیت دورهٔ فرماندهی اروپای مرا دارد و آن اروپا در آتیه در مورد رفتاری که نسبت به من شدهاست قضاوت خواهد کرد و شرمساری آن نصیب انگلستان خواهد شد . بد بختی و تیره روزی بنوبهٔ خود دارای مفاخر ومحامد است . اگر من روی تخت سلطنت و در میان طرفداران خود میمردم ، چون حریفی نداشتم ، دنیا آنطور که باید مرا نمیشناخت و تاریخ من برای او حکم رمز معما را داشت ، ولی در سایهٔ این بدبختی ، مرا آنطور که هستم مورد قضاوت قرار خواهند داد و اسارت سنت هلن حضور تاریخی مرا تصفیه و تکمیل خواهد کرد و این سنگستان تیره ، پایگاه رفیعی خواهد شد که مرا به تمام عالم نشان خواهد داد. (fa) |