so:text
|
قربانت شوم بحمدالله در اقبال مصون از زوال سرکار اعلیحضرت اقدس همایون شاهنشاهی روحنا فداه به واشینگتن که اول شهر متمدن دنیا است رسیدم. صورت وقایع از قرار راپرتی است که عرض شد لکن انجام اوامر شاهنشاهی را به صبر و فرصت باید مشغول شد. یک سفیر تازه نمیتواند بار اول مکنونات قلبیه خود را بیملاحظه اظهار کند. خدا شاهد است که بنده حظی از مسافرت فرنگستان نبردم و لذتی ندارم تمام هوشم جمع خدمتگذاری است و انجام خدمت است. اگر زنده بمانم به وقت و مقام و سر فرصت باید خدمت کنم. با عجله و شتاب کار نمیشود کرد. اگر غیر از این کنم یک دولت قدیم قویم معروفی خراب میشود علی العجاله خانه بسیار اعلی با اسباب نقره و مبل تمام گرفته با شوکت و جلال مخصوص راه میروم و در ضمن منتظر بروز خیالات خود هستم. جنابعالی آسودهخاطر باشید. اجزای سفارت هم همه خوب هستند. میرزا محمود خان با اهلیت و معقولیت راه میرود. (fa) |