Mention664676

Download triples
rdf:type qkg:Mention
so:text اگر انسان در کار دولتی اشتباهی مرتکب شده باشد، شاید بتوان این اشتباه را با عذر ناشی‌گری یا بی‌تجربگی توجیه کرد. اما چگونه می‌توان اشتباه تعدادی سامورایی در رویداد غیرمنتظرهٔ اخیر را توجیه کرد. استاد جینمون همواره می‌گفت، فقط کافی است که سلحشور، دلیر باشد و این رویداد دقیقاً در مورد همین شجاعت است. اگر انسان احساس می‌کرد چنین اشتباهی مایهٔ ننگ است، کمترین کاری که می‌توانست انجام دهد آن بود که شکم خویش را بدرد، به جای آن که با سوزی در سینه و این احساس که زین پس، جایی برای رفتن ندارد، به زندگی سرافکندهٔ خویش ادامه دهد؛ زیرا که اقبال او به عنوان جنگجو برگشته و بدنام شده بود؛ اما اگر شستن از جان خویش را دریغ می‌آمد و دلیل می‌آورد که او باید زندگی کند؛ چون چنین مرگی بی‌فایده است، آن‌گاه در پنج، ده، یا بیست سال باقی‌مانده از زندگی خویش، انگشت بدنامی به سوی او دراز می‌کردند و او با شرم به زندگی خویش ادامه می‌داد. پس از مرگش، جسدش با بدنامی و ننگ بر زمین می‌ماند و فرزندان بی‌گناه او روسیاه از آن بودند که از اعقاب چنین مردی هستند؛ نام اجدادی آن‌ها بی‌اعتبار می‌شد و تمام اعضای خانوادهٔ وی با این ننگ می‌زیستند. چنین شرایطی مایهٔ تأسف است. اگر سامورایی همواره نیت خالص نداشته باشد و همیشه و حتی در رازهای خویش بدان نیندیشد که جنگجو بودن چیست و روزهای عمر خویش را به بطالت و سرگردانی طی کند، مستحق مجازات است. در هنگام نبرد، جنگجویی که کشته شده‌است، ناتوان بوده یا در مقام جنگجو بدبیاری آورده‌است. مردی نیز که او را کشته‌است به اقتضای شرایط اجتناب‌ناپذیر مجبور به این کار شده و احساس می‌کرده، هیچ کار دیگری نمی‌توانسته انجام دهد. با این کار جان خود را در معرض خطر قرار داده و بدین‌سان نشان ترس را از خویش دور کرده‌است. تندخو بودن، زیبنده نیست و نمی‌توان گفت، دو مرد که رودرروی هم قرار می‌گیرند، ترسو هستند. اما در واقعهٔ اخیر، مردانی که زنده ماندند و با سرافکندگی به زندگی خویش ادامه دادند، جنگجویان واقعی نبودند. جنگجو باید که هر روز تأمل کند و بکوشد این گفته را در ذهن خویش القا کند که «لحظهٔ موعود»، همین لحظه است. به راستی عجیب است که هر کسی می‌تواند به نحوی زندگی را در غفلت طی کند. از این رو، طریقت سامورایی، هر صبح، تمرین مرگ است و در نظر گرفتن این که آیا مرگ او این جاست یا آن جا و تصور کردن شیوه‌های مختلف مردن و ذهن خود را بر مرگ استوار داشتن، هر چند این کار بسیار دشوار است؛ اما اگر انسان اراده کند، امکان‌پذیر است. در این جهان همه چیز امکان‌پذیر است. به علاوه، در کارزار جنگ، کلمات، بسیار تأثیرگذارند. در واقعهٔ اخیر نیز بهتر آن می‌بود که مرد را متوقف می‌کردند. وقتی اوضاع آشفته‌است، می‌توان حریف را از پای درآورد یا اگر در حال فرار است، می‌توان فریاد زد: «فرار نکن! فقط ترسوها فرار می‌کنند» و بدین شکل، بر طبق آنچه شرایط اقتضاء می‌کند، با تأثیر کلمات به هدف خود رسید. مردی بود که گفته می‌شد در شناخت و داوری منش انسان‌ها خبره بود و سابق بر آن زبانزد همگان بود. او قادر بود چنین مواردی را اداره کند. این گواه آن است که «لحظهٔ حال»، فرقی با «لحظهٔ موعود» ندارد. وضعیت «یوکوزا نویاری» مثال دیگری از همین دست است. باید از پیش، ذهن خود را آماده کرد. چیزهایی که از پیش باید به آن‌ها اندیشید، بسیارند. (fa)
so:isPartOf https://fa.wikiquote.org/wiki/%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%AA%D9%88_%D8%AA%D8%B3%D9%88%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D8%AA%D9%88%D9%85%D9%88
so:description هاگاکوره (fa)
so:description فصل دوم (fa)
qkg:hasContext qkg:Context327444
Property Object

Triples where Mention664676 is the object (without rdf:type)

qkg:Quotation630279 qkg:hasMention
Subject Property