so:text
|
اولین جای مواجهه دانشجو با دولت، نهاد دانشگاه است. دانشجو وقتی این تضاد را میبیند، وقتی میبیند که برنامه تحقیقاتی مورد علاقهاش در دانشگاه وجود ندارد و خود نیز نمیتواند برنامهای را پیش ببرد از دانشگاه سرخورده میشود و نهاد دانشگاه را نماد کل دولت ـ هر دولتی که باشدـ میبیند و از آن هم ناراضی میشود و جدیت دانشگاه از نظرش میافتد. ثانیاً طرح رسالههایی را به استادان پیشنهاد میدهد که مطلقاً در دانشگاه نماینده ندارد. استادان که اغلب تدریس را وانهادهاند و در جستوجوی تحقیقاند چندان وقعی به دانشجو نمیگذارد، دانشجو نیز با سکوت یا با غر زدن تلافی میکند. نتیجه آنکه جدیت کار دانشگاهی برای استاد هم از دست میرود. در چنین وضعیتی که علوم انسانی برای هیچکس منجمله متولیان آن جدی نیست معلوم است که عدهای هم به صرافت میافتند که در کل آن شک کنند بدون آنکه چیزی جایگزین کنند. (fa) |