so:text
|
پس این مطلبی که عرض کردم که برای حقیقت از هر وسیله ای نمیشود استفاده کرد منظورم ایمان است و منظور ایشان هم همین است، یعنی در راه دعوت به حق و حقیقت، در راه عبور دادن مردم از بی ایمانی به ایمان در اینجا اصلاً باب اهم و مهم هم مطرح نیست. مسئله اهم و مهم جایش جای دیگر است یعنی در مصالح اجتماعی و حتی در مورد عبادات شخصی و فردی مثل نماز خواندن یا زمین غصبی و امثال اینهاست، اما در باب تبلیغ و رساندن پیام اسلام یک ذره نباید انسان از حق و حقیقت . انسان میخواهد حدیثی را نقل کند، بعد بگوید اگر این حدیث را اینطور طرح کنم اثرش بیشتر است. این گناه است، باید گفت فضولی است، حق این حرفها را نداری. ایشان بعد آیاتی از قرآن ذکر میکنند که خدا تضمین کردهاست: انا لننصر رسلنا ما پیامبران خودمان را در راه تبلیغ یاری میکنیم. ای پیغمبران من! شما از راه حق و حقیقت بروید، دیگر اثر کردن با ما، ما تضمین میکنیم. پیغمبران هم از همین راه رفتند و به نتیجه ای که خود میخواستند رسیدند. پس ما در استخدام وسیله در راه دعوت مردم به دین و ایمان مجاز نیستیم که از هر وسیله که شدهاست استفاده کنیم. اتفاقاً اشتباه میکنیم، نتیجه معکوس میدهد. ما که از نظر منابع فقیر نیستیم، بگذار آنهایی که از نظر منابع فقیرند بروند جعل کنند. مقصودم این است که ما چرا؟! ما اینقدر از نظر منابع غنی هستیم که حتی احساس نیازش هم غلط است. میخواهی مردم را نسبت به امام حسین علیه السلام بگریانی، صحنه عاشورا آنقدر پر از حماسه هست، آنقدر پر از عاطفه هست، آنقدر پر از رقت هست، آنقدر صحنههای با شکوه و جذاب و دلسوز دارد که اگر در قلب ما ذره ای از ایمان باشد کافی است که نام حسین را بشنویم و اشک ما جاری بشود. «ان للحسین محبة مکنونة فی قلوب المؤمنین»یک محبت مخفی در عمق دل هر مؤمن نسبت به امام حسین هست. «انا قتیل العبرة»من کشته اشکها هستم. (fa) |