Mention736390

Download triples
rdf:type qkg:Mention
so:text یک روز در زمستان، جوانی به دیدارم آمده‌بود که من شعرهایش را بخوانم و راه شاعر شدن را به او بگویم. حوصلهٔ بحث و نصیحت نداشتم. شعرهای جوان را گرفتم با شعرهای خودم آتش زدم. آتش که تمام شد، گفتم: همهٔ این خاکسترها برای تو، فقط نگذار خاکسترها سرد شود. خاکسترهای گرم را در دستش گرفت. دستش سوخت. گفتم: برو، تو شاعر شدی. دیگر ندیدمش. یک روز عکسش را دیدم، دستگیر شده‌بود. می‌خواسته است یک بانک را بزند. گفتم: اگر شعر می‌گفت، دستگیر نمی‌شد. شاید تنها حسن شاعر آن باشد که شاعر بانک نمی‌زند. (fa)
so:isPartOf https://fa.wikiquote.org/wiki/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7_%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C
so:description گفتاوردها (fa)
so:description آپارتمان، دریا (fa)
Property Object

Triples where Mention736390 is the object (without rdf:type)

qkg:Quotation698407 qkg:hasMention
Subject Property