so:text
|
وقتی نخستین فیلمم «آشیانه خانوادگی» را ساختم، ۲۲ سال داشتم. بدجوری جوان و خشمگین بودم و واقعاً میخواستم کل دنیا را عوض کنم. پس در را نزدم، آن را شکستم. آنچه در تئاتر یا روی پرده میدیدید دروغ بود، دروغ و دروغ! و فقط میخواستم واقعیت حقیقی را نشان بدهم. این نخستین تجربهام در سینما بود. بعداً، رفتهرفته که فیلمهایم را ساختم، دریافتم که معضلات به این آسانی نیستند - نه فقط معضلات اجتماعی وجود دارد، بلکه مسائلی هستند که بیشتر هستیشناسانهاند و حالا بیشتر کیهانی؛ ولی لطفاً زندگیام را دوشقه نکنید! نگویید که یک دوره اجتماعی وجود داشته و حالا دورهای بیشتر اگزیستانسیالیستی است. نه، من همیشه از یک چیز حرف میزنم. اگر بخواهید میتوانید بگویید یک فیلم یکسان است، ولی دارم به عمق میروم، به عمقی بیشتر و بیشتر. تفاوتش در این است. البته که سبکم هم تغییر میکند؛ ولی شما میخواهید که پس چیزها را ببینید. نمیتوانید چیز یکسانی را به فرم مشابهی بگویید. فرم همیشه در حال تغییر است، ولی من همیشه، مثل فیلم اولم، به مردم بیچاره، جامعه انسانی و وضعیت بشری فکر میکنم. (fa) |