so:text
|
ایمی مرا به این باور رسانده بود که من یک استثنا هستم که موفق شدهام در رقابت رسیدن به سطحی که او دارد شرکت کنم. این هر دومان را میساخت و در عین حال خراب میکرد، چرا که یارای پاسخگویی را به چنین عظمتی نداشتم. من انسان آسایش و میان مایگی بودم و این باعث میشد از خودم متنفر باشم. در نهایت، او را بهخاطر این ضعف خود مجازات کردم. او را تبدیل به موجودی شکننده و آزاردهنده کرده بودم. در ابتدا خود را طوری دیگر نشان داده بودم و بعد کاملاً ذات حقیقی خود را به نمایش گذاشتم. از آن بدتر، خودم را قانع کرده بودم که دلیل زندگی مرارت بار ما اوست. سالها از زنگی ام را صرف این کرده بودم که او را تبدیل به چیزی که بود کنم: توده عظیم تنفر. (fa) |