so:text
|
فرض کنید فلان کشتیگیری که دیگر نتوانسته مثل گذشته در اینجا زندگی کند، و آن منظرههای لختی و کنار دریاها و مانند آن برایش مهیّا نبوده، دیگر نتوانسته بماند و میرود. خوب برود! خلبانی است که مایل است در جای دیگری به آزادی عیّاشی کند یا بیشتر حقوق بگیرد، خوب او هم برود. کسی که حاضر نیست حساب کند که چقدر این مملکت خرجش کرده تا این فن را یادگرفته، و این غارت و دزدی را میکند و میرود تا به دشمن کشورش خدمت کند، معلوم است چه تیپی است! وقتی هم که رفت، دورش جمع میشوند. نبودن این فرد در این مملکت باعث میشود که عدّهای دیگرفساد نکنند. (fa) |