so:text
|
ذهن ناآگاهانه عاشق مشکلات است، زیرا مسایل به گونهای به شما هویت میدهند. وجود مشکل به این معناست که شما در ذهن خود دربارهٔ وضعیتی فکر میکنید، بی آن که به راستی بخواهید یا این امکان وجود داشته باشد که در این باره کاری انجام دهید. در نتیجه به طور ناخودآگاه آن وضعیت را به صورت جزیی از خود درمیآورید. شما چنان تحت تأثیر وضعیت زندگی خود قرار میگیرید که حس زندگی، حس «بودن» را از دست میدهید؛ یا به جای آن که توجه خود را به آن کاری که «اکنون» میتوانید انجام دهید معطوف بدارید، دیوانه وار بار صدها کاری را که شاید باید در آینده انجام بدهید، با خود حمل میکنید. (fa) |