so:text
|
نمیگویم که ایرانیها و وزیران ایرانی در خدمت پادشاهان دیگر کشورها بودند. تنها میخواهم بگویم که اجبار حاکمیت و قدرت در دست شاه بوده است. منطقهٔ آسیای میانه منطقهٔ زندگی شبانی بوده است. این منطقه، منطقهٔ اقوام کوچانده و شبان بوده است؛ ولی جمعیت این منطقه به علت وجود منابع طبیعی افزایش پیدا میکرد. این اقوام که به ایران میآمدند همه فرهنگ قبیلهای و کوچ داشتند و جنگ جو بودند و برای افراد اهل قلم احترامی نمیگذاشتند! اشرافیت آنها تیر و کمان و اسب بود! اشرافیتی بر اساس مدیریت و اداره و دیوان و شعر را نمیشناختند. از زمان سلجوقیان تا زمان پهلوی حکومتهای ایران حکومتهای ترک تبار بودهاند ولی اینها ترکهای ایرانیزه شدند. اکثر پادشاهان آنها فارسی را بخوبی میدانستند و زبان اصلی آنها فارسی بوده است. این اقوام پس از رسیدن به تخت پادشاهای در ایران احساس میکردند که با شیوهٔ شبانی و با زندگی قبیلهای و طایفهای نمیتوان یک جامعه که اقوام متعددی در آن بودند را اداره کنند. ایران همیشه سرزمین شهرهای بزرگ بوده و بنده این صحبت که ایرانیها طایفهای بودند را قبول ندارم اما این کشور مورد حکومت اقوام مختلف بوده است. وقتی رئیس قبیله به حاکمیت میرسید باید دولت تشکیل میداد. وقتی بین حاکم و مردم، دستگاه بروکراتیک وجود داشته باشد میتوان دولت را به معنای واقعی کلمه تعریف کرد. شاهنشاهی یک نظام دولتی است و طایفهای نیست؛ بنابراین رئیس قبیله پادشاه ایرانی میشد و زبان فارسی را میآموخت و حتی به زبان فارسی شعر میگفت و سفرنامه مینوشت. تمام کتیبههای قصرها و کاخها در هند و ترکیه بیشتر فارسی است. حتی زبان فارسی به نوعی زبان بینالمللی به شمار میرفت! (fa) |