so:text
|
در دورترین اعصارِ باستان که دیگر مدتهاست از خاطر بشریت زدوده شده است و دربارهٔ آن هیچ تاریخی، حتی کوچکترین سندی را برای ما حفظ نکرده است، خانواده ی بشری از هم فروپاشید و اعضای آن، از درک یکدیگر باز ایستادند. برادرانی که همگی طبق یک نمونه خلق شده بودند، برادرانی که دارای کالبدی یکسان بودند، و از روحی برابر، تواناییهایی همسان، ایدهآلهایی همگون، و خدایی برابر در قلوبشان بهرهمند بودند، برادرانی که باید با همدیگر همیاری میکردند، و با هم برای خوشبختی و عظمت خانوادهٔ بشریِ خود زحمت میکشیدند ـ بهکلی برای یکدیگر بیگانه شدند و ظاهراً برای ابد به گروههای کوچکِ دشمن تقسیم گشتند، و در بین آنها جنگی جاودانه آغاز گشت. در طول هزاران سال، در تمامیِ طول زمانی که بشریت بهخاطر دارد، این برادران برای همیشه در بین خود، فقط در حال درگیری و مناقشه بودهاند و هرگونه تفاهم متقابلی بین آنان، مطلقاً ناممکن بوده است. پیامآوران و شعرا، در رؤیای زمانی بسیار دور و مهآلود بودند که در آن انسانها دوباره شروع به درک یکدیگر کنند، و مجدداً در یک خانواده به همدیگر بپیوندند. اما، این تنها یک رؤیا باقیمانده است. دربارهٔ این اتحاد مجدد، همانند تخیلی شیرین صحبت بسیار شده است ولی هیچکس آن را جدی تلقی نکرده و هیچتن آن را باور نکرده است. (fa) |