so:text
|
عدهای از ما که روی درختها هستیم و تصمیم گرفتهایم جغد باشیم، سر خود را میچرخانیم و با چشمهای زرد به آرامی پلک میزنیم و نور ماه و ستارهها روی چشمهایمان منعکس میشود. سرها را به طرف همدیگر میچرخانیم و کو کو کو میکنیم، و بهاینترتیب با بچههایی که پایین خوابیدهاند حرف میزنیم، سپس بالها را به آرامی باز میکنیم و پایین میرویم، چنگالها را باز میکنیم تا موشها را شکار کنیم و آنها را به بالای درختها ببریم. روی شاخهای مینشینیم و همانطورکه به بچههایی که از سرما میلرزند نگاه میکنیم موشها را میخوریم. دم موشها در منقار ما تکان میخورد، وقتی به کودکی که اسمش چارلی است نگاه میکنیم بیدار میشود و ما را نگاه و خودش را به طرف دو برادر نزدیک میکند تا گرم شود. (fa) |